طاها رضاییطاها رضایی، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

دنیای قشنگ طاها

دیروز گل پسر مامان رفته بود آرایشگاه

موهات خیلی بلند شده بود ماشالله رشد موهات خیلی خوبه تا حالا چند بار موهات رو کوتاه کردیم که دوبارش رو رفته بودی آرایشگاه , این دفعه مامانی هم اومد پیشت ,ماجرا از این قرار بود............... خیلی وقت بود که میخواستیم موهات رو کوتاه کنیم که یه بار مامانی  موهات رو کوتاه کرد که اون هم از بس تکون خوردی خراب شد خلاصه بعد مدتی دیروزطرفهای ساعت 9 شب  بردیمت آرایشگاه ,تو و  بابایی رفتین آرایشگاه یاران من هم ماشین رو برداشتم رفتم خونه مامان جونینا ,بعد یک ربع بابا هادی زنگ زد که بیا دو نفری سر طاها رو گرم کنیم تا موهاشو کوتاه کنن من هم بدو بدو اومدم ,به یمن آقا طاها بالاخره ما هم رفتیم آرایشگاه مردانه خوشبختانه چون آخر وقت بود کسی او...
29 دی 1390

دلم لک زده .............

کوچولویه شیرین زبونم داشتم توی دنیایه عکسهات سیر میکردم که عکسهای تابستون امسال و حیاط پر گل خونه آبا جونینا رو دیدم ,وای ییییییی که چقدر دلم برایه تابستون و حیاط پر گل خونه آبا جونینا تنگ شده ,انشالله تابستون سال آینده وقتی  میریم خونشون کلی با هم آب بازی میکنیم ,میریم باغ و کلی بازی و بد و  بدو میکنیم این هم عکس تابسون سال ٩٠حیاط آبا جونینا ...
29 دی 1390

وقتی که به دنیا آمدی

وقتی که به دنیا آمدی ,باران میبارید چشمهایم را شست تا جور دیگر ببینم وقتی که به دنیا آمدی ,چشمهایم روشن شد وقتی که به دنیا آمدی خورشید به من سلام کرد و نور را به خانه ام آورد وقتی که به دنیا آمدی,فهمیدم ,فهمیدم پاک ترین و معصوم ترین انسانها کودکانند  وقتی که به دنیا آمدی ,فهمیدم زیبا ترین لبخند, لبخند کودکان است  وقتی که به دنیا آمدی ,من عاشق تمام کودکان شدم با هر گریه شلن گریه کردم وبا هر خنده شان خندیدم وقتی که به دنیا آمدی ,من خدا را بیشتر از هر زمانی شناختم وقتی که به دنیا آمدی ,بهشت را به من هدیه کردند  وقتی که به دنیا آمدی ,من عاشق شدم            ...
26 دی 1390

وقتی که به دنیا آمدی

وقتی که به دنیا آمدی ,باران میبارید چشمهایم را شست تا جور دیگر ببینم وقتی که به دنیا آمدی ,چشمهایم روشن شد وقتی که به دنیا آمدی خورشید به من سلام کرد و نور را به خانه ام آورد وقتی که به دنیا آمدی,فهمیدم ,فهمیدم پاک ترین و معصوم ترین انسانها کودکانند وقتی که به دنیا آمدی ,فهمیدم زیبا ترین لبخند, لبخند کودکان است وقتی که به دنیا آمدی ,من عاشق تمام کودکان شدم با هر گریه شلن گریه کردم وبا هر خنده شان خندیدم وقتی که به دنیا آمدی ,من خدا را بیشتر از هر زمانی شناختم وقتی که به دنیا آمدی ,بهشت را به من هدیه کردند وقتی که به دنیا آمدی ,من عاشق شدم لایق شدم مادر شدم ...
26 دی 1390

خرگوش باهوشم

خدایا تو رو شاکرم به خاطر نعمت بزرگی که به من دادی پسر عزیزم ,شاهزاده کوچولویه من ,خدا رو به خاطر اینکه پسری مثل تو بهم داده شکر میکنم ,پسری سالم وباهوش و البته کمی شیطونک حدود 10 روزه که برات تراشه های الماس رو شروع کردم ,توی این مدت خیلی متعجبم کردی ,خرگوش باهوشم پیشرفتت عالی بود توی این مدت 7 تا کلمه رو یاد گرفتی دیروز طرفهای صبح کلمه دهان رو نشونت دادم ,زود جواب دادی ,بعد چند ساعت کارت هفتم رو درآورد تا کلمه جدید یادت بدم تا کارت رو دیدی گفتی :پیشانی ............................. بدون اینکه من یادت بدم از توی سی دیت یاد گرفته بودی ,وای من وبابایی خیلی خوشحال شدیم فدای چشمایه قشنگت بشم ,آروزیه من سربلندی توست ,خدا همیشه پشت...
26 دی 1390

خرگوش باهوشم

خدایا تو رو شاکرم به خاطر نعمت بزرگی که به من دادی پسر عزیزم ,شاهزاده کوچولویه من ,خدا رو به خاطر اینکه پسری مثل تو بهم داده شکر میکنم ,پسری سالم وباهوش و البته کمی شیطونک حدود 10 روزه که برات تراشه های الماس رو شروع کردم ,توی این مدت خیلی متعجبم کردی ,خرگوش باهوشم پیشرفتت عالی بود توی این مدت 7 تا کلمه رو یاد گرفتی دیروز طرفهای صبح کلمه دهان رو نشونت دادم ,زود جواب دادی ,بعد چند ساعت کارت هفتم رو درآورد تا کلمه جدید یادت بدم تا کارت رو دیدی گفتی :پیشانی ............................. بدون اینکه من یادت بدم از توی سی دیت یاد گرفته بودی ,وای من وبابایی خیلی خوشحال شدیم فدای چشمایه قشنگت بشم ,آروزیه من سربلندی توست ,خدا همی...
26 دی 1390

خدایاااااااااااااااااا

سلام عزیز مامانی امشب اومدم تا برات از خاطراتت بگم از شیرین کاریات و از باهوش بودنت ,و بهت بگم که چقدر دوست دارم اما امشب از دوتا نی نی خبر بدی خوندم که خیلی ناراحتم کرد یکی به اسم مهراد که فرشته شده و مامانیس رو ترک کرده بود و نینیه دیگه که دچار سوختگی شده بود خیلی ناراحت شدم و از صمیم قلب برای خودشون و مامان و باباشون دعا کردم هیچ عشقی قشنگتر و زیبا تر و سوزانتر از عشق مادر به فرزندش نیست ...
26 دی 1390

خدایاااااااااااااااااا

سلام عزیز مامانی امشب اومدم تا برات از خاطراتت بگم از شیرین کاریات و از باهوش بودنت ,و بهت بگم که چقدر دوست دارم اما امشب از دوتا نی نی خبر بدی خوندم که خیلی ناراحتم کرد یکی به اسم مهراد که فرشته شده و مامانیس رو ترک کرده بود و نینیه دیگه که دچار سوختگی شده بود خیلی ناراحت شدم و از صمیم قلب برای خودشون و مامان و باباشون دعا کردم هیچ عشقی قشنگتر و زیبا تر و سوزانتر از عشق مادر به فرزندش نیست ...
26 دی 1390

پسر بابایی

شب موقع خواب با چشمای بسته ................................ باباییییییییییییییی باباجون ,هادی جون صبح وقتی چشماتو باز می کنی ..................................باباییییییییییییییی باباجون ,هادی جون با هر صدای تق وتوقی از بیرون یعنی راهرو....................... بابایی؟ باباجون ,هادی جون تلفن زنگ بزنه ........................................................بابایی باباجون ,هادی جون صدای در بیاد ........................................................بابایی؟ باباجون ,هادی جون از دستت مامان ناراحت باشی ................................... باباییییییییییییی باباجون ,هادی جون و وقتی بابایی از در میاد تو قیافه گل پسرم دیدنیه ,چشمات پر...
19 دی 1390

پسر بابایی

شب موقع خواب با چشمای بسته ................................ باباییییییییییییییی باباجون ,هادی جون صبح وقتی چشماتو باز می کنی ..................................باباییییییییییییییی باباجون ,هادی جون با هر صدای تق وتوقی از بیرون یعنی راهرو....................... بابایی؟ باباجون ,هادی جون تلفن زنگ بزنه ........................................................بابایی باباجون ,هادی جون صدای در بیاد ........................................................بابایی؟ باباجون ,هادی جون از دستت مامان ناراحت باشی ................................... باباییییییییییییی باباجون ,هادی جون و وقتی بابایی از در میاد تو قیافه گل پسرم دیدنیه,چشمات پر...
19 دی 1390